پروانه صفت چشم بر او دوخته بودم
وقتی که خبر دار شدم سوخته بودم
"تقدیم به روح بلند و آسمانی سید الذاکرین و همسر صبور و مهربانش"
به نام آرام بخش جان ها"
دل نوشته ای از زبان همسر آقا سید :
دلم امشب تنگ است , تنگ چشمان پر از مهر و سراسر عشقت , تنگ لب های پر از زمزمه ات و
صدایت که غریب است هنوز . جان به قربان نفس های پر از درد و گلوی زخمت , ... بستر سرد جدایی به کدامین ساعت همه ی
هست مرا ویران کرد ؟ گل من ... جان ز تنم رفت همان لحظه که تو جان به آغوش ملک بسپردی و
بهارم خشکید به همان خس خس آخر که ز حنجر برخاست . نفست بوی حسین داشت در آن اشهد
اخر به علی .
عمر من ... فکر نکردی دل من تاب ندارد , ز غمت میمیرد ؟
روز من رنگ شب است و شب من بی مهتاب , آسمانم ابریست و تو بوی باران و همان یاد نگاه تو ,
مرا خواهد کشت که چه مظلوم به بی رحمی و حرمت شکنی ها نگریست .
همه ی هستی من ... روز ها می گذرد و برایم به نشانت سنگیست که شده سنگ صبورم به جوانی
و غریبی . قلب من می شکند و تو خود می دانی که غمت , سخت گران است و من میمیرم , به تمام
صبری که تو یادم دادی .
دل به یادت دادم , نفسم تنگ شد و بند آمد , باورم نیست هنوز , که تو رفتی و نمی آیی باز . شده ام
بیگانه با جهان بودن , ای همه زندگی ام ... نیست دگر تاب مرا که من و تنهایی عاقبت خانه نشین و تو
سفر کرده از این دنیایی .
دست دل تنگی ام اینک , میزند چنگ بر آن پرچم سبز مزار پاکت , که ندارم آرام و جگرسوز نشینم سر
خاکت , به خیالم که نشسته ای مرا رو در رو , میکنم درد دل و از عطش دیدن تو بی تابم .
همسرم , هم نفسم ... موج مظلومیت و غربت تو , کشتی صبر مرا میشکند که تو را هیچ کس از روح
بلندت نشناخت . کاش یک بار فقط ... کاش یک بار فقط ... درد دلت میگفتی تا نگیرم آتش از تمام
ظلمی که تو را دلخون کرد , ولی تو ... راه زبیراهه نهان می کردی , که نفهمند دلت پر درد است و چه
آرام گذشتی
به شبی از همه ی تاب و تب دنیایی ونهادی به جوانی , آرزوهایت را .
همه ی دلخوشی ام ... غم چشمان تو را با همه جان می خواهم . غربت اشک تو در حلقه ی چشمانت
را و تپش های دل بی تابت که تب عشق تو را معنا کرد و مرا درس محبت آموخت . تو میان قلبم خانه داری ,
پس من , تو رو از هر نفس باد صبا می شنوم . آخرین حس نگاه من و توست که به جا می ماند .
یک شبی آرام از پیش نگاهم می روی
دل به مولا داده ای از عشق مولا می روی
می روی تا روی او بینی , دلت بی تاب او
شهد عشق او چشیده بی سر و پا می روی