با واژه انتظار بد تا کردیم !

با واژه انتظار بد تا کردیم !

می نویسم که "شب تار سحر می گردد" یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد
با واژه انتظار بد تا کردیم !

با واژه انتظار بد تا کردیم !

می نویسم که "شب تار سحر می گردد" یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

گل بی خار کجاست!؟


حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست  
  ....
  غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ...   
خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ...
خار رنجید ولی هیچ نگفت ...
ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ... 
دست بی رحمی آمد نزدیک ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...
 لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ... 
صبح فردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ...
 
 گل صمیمانه به او گفت : سلام ...

گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،
 زندگی ،عشق، اسارت ،قهر ،آشتی، هم بی معنا بود
 
نظرات 2 + ارسال نظر
ریحانه علیلو 1396/08/18 ساعت 15:51

خیلی قشنگ بود ممنونم

ممنون از توجه شما

ali 1396/08/18 ساعت 15:49

چی نوشتی اقااا عاااالی بود

خواهش علی آقا شما لطف دارید

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.