با واژه انتظار بد تا کردیم !

با واژه انتظار بد تا کردیم !

می نویسم که "شب تار سحر می گردد" یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد
با واژه انتظار بد تا کردیم !

با واژه انتظار بد تا کردیم !

می نویسم که "شب تار سحر می گردد" یک نفر مانده ازین قوم که برمی گردد

یکی که مثل هیچکس نبود..../ دلنوشته همسر سید جواد ذاکر

پروانه صفت چشم بر او دوخته بودم
وقتی که خبر دار شدم سوخته بودم


"تقدیم به روح بلند و آسمانی سید الذاکرین و همسر صبور و مهربانش"

به نام آرام بخش جان ها"

دل نوشته ای از زبان همسر آقا سید :

دلم امشب تنگ است , تنگ چشمان پر از مهر و سراسر عشقت , تنگ لب های پر از زمزمه ات و 
صدایت که غریب است هنوز . جان به قربان نفس های پر از درد و گلوی زخمت , ... بستر سرد جدایی به کدامین ساعت همه ی 
هست مرا ویران کرد ؟ گل من ... جان ز تنم رفت همان لحظه که تو جان به آغوش ملک بسپردی و 
بهارم خشکید به همان خس خس آخر که ز حنجر برخاست . نفست بوی حسین داشت در آن اشهد
اخر به علی .
عمر من ... فکر نکردی دل من تاب ندارد , ز غمت میمیرد ؟
روز من رنگ شب است و شب من بی مهتاب , آسمانم ابریست و تو بوی باران و همان یاد نگاه تو , 
مرا خواهد کشت که چه مظلوم به بی رحمی و حرمت شکنی ها نگریست .
همه ی هستی من ... روز ها می گذرد و برایم به نشانت سنگیست که شده سنگ صبورم به جوانی 
و غریبی . قلب من می شکند و تو خود می دانی که غمت , سخت گران است و من میمیرم , به تمام 
صبری که تو یادم دادی .
دل به یادت دادم , نفسم تنگ شد و بند آمد , باورم نیست هنوز , که تو رفتی و نمی آیی باز . شده ام 
بیگانه با جهان بودن , ای همه زندگی ام ... نیست دگر تاب مرا که من و تنهایی عاقبت خانه نشین و تو 
سفر کرده از این دنیایی .
دست دل تنگی ام اینک , میزند چنگ بر آن پرچم سبز مزار پاکت , که ندارم آرام و جگرسوز نشینم سر 
خاکت , به خیالم که نشسته ای مرا رو در رو , میکنم درد دل و از عطش دیدن تو بی تابم .
همسرم , هم نفسم ... موج مظلومیت و غربت تو , کشتی صبر مرا میشکند که تو را هیچ کس از روح
بلندت نشناخت . کاش یک بار فقط ... کاش یک بار فقط ... درد دلت میگفتی تا نگیرم آتش از تمام 
ظلمی که تو را دلخون کرد , ولی تو ... راه زبیراهه نهان می کردی , که نفهمند دلت پر درد است و چه 
آرام گذشتی
به شبی از همه ی تاب و تب دنیایی ونهادی به جوانی , آرزوهایت را .
همه ی دلخوشی ام ... غم چشمان تو را با همه جان می خواهم . غربت اشک تو در حلقه ی چشمانت 
را و تپش های دل بی تابت که تب عشق تو را معنا کرد و مرا درس محبت آموخت . تو میان قلبم خانه داری , 
پس من , تو رو از هر نفس باد صبا می شنوم . آخرین حس نگاه من و توست که به جا می ماند .

یک شبی آرام از پیش نگاهم می روی
دل به مولا داده ای از عشق مولا می روی
می روی تا روی او بینی , دلت بی تاب او
شهد عشق او چشیده بی سر و پا می روی
نظرات 2 + ارسال نظر
hoseini 1396/08/18 ساعت 12:25

یا حسین غریب مادر / تویی ارباب دل ما
خیلی دلم تنگ صدای سید شده روحش شاد

ممنون از نظرتان

محمد رضا 1396/08/18 ساعت 12:22

روح سید جواد ذاکر شاد خیلی زیبا بود ممنون از پست جالبتون

ممنون از نظرتان لطف دارید شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.